پنیرم جلومه، تازه چای بابونه و نون و پنیرم رو تموم کردم و دارم به مکالمه دوسته دختر هلندی و دختر هلندی گوش میدم که دقیقا متوجه نمیشم چرا ادم باید همچین مکالمهای داشته باشه! ده دقیقهس دارن از تجربیات غذاهای گم شدشون میگن!
اینا مهم نیست. چیزیکه تا چند دقیقه پیش داشتم خودمو بابت انجام دادنش سرزنش میکردم اینه که دیشب پاش پیچ خورده بود و من حس نوع دوستیم گل کرد و پاش رو براش با معجون خودمون بستم و گمونم زیاد از حد ساپورتیو بودم چون جواب عکس داد و حس میکنم تو قیافهس!
اینم مهم نیست، بهرحال یه چیزی پیش اومد رفت ولی مساله اینجاست چرا من نمیتونم حد تعادل نگه دارم که بعد نخوام حال طرف رو برای قیافه گرفتنش بگیرم!
هنوز نفهمیدم این خصلت دوستداشتنیه یا نیست!
پ.ن: به نظرم برای پسرا دوستداشتنیه فقط!
درباره این سایت